الکی مثلاً وبلاگ داریم... √√√

سعی میشود هر ماه جالب ترین مطالب در این وبلاگ درج گردد./

الکی مثلاً وبلاگ داریم... √√√

سعی میشود هر ماه جالب ترین مطالب در این وبلاگ درج گردد./

وکیل خسیس اصفهانی

مسئولین یک موسسه خیریه متوجه شدند که وکیلی پولدار در اصفهان زندگی می کند و تاکنون حتی یک ریال هم به خیریه کمک نکرده است. پس یکی از افرادشان را نزد او فرستادند.
مسئول خیریه : آقای وکیل ، ما در مورد شما تحقیق کردیم و متوجه شدیم که الحمدالله از درآمد بسیار خوبی برخوردار هستید ولی تاکنون هیچ کمکی به خیریه نکرده اید. نمی خواهیددر این امر خیر شرکت کنید.
وکیل میگه : آیا شما در تحقیقاتی که در مورد من کردند ، متوجه شدند که مادرم بعد از یک بیماری طولانی سه ساله ، هفته ی پیش درگذشت و در طول آن سه سال ، حقوق بازنشستگی اش کفاف مخارج سنگین درمانش را نمی داد ؟
مسئول خیریه با کمی شرمندگی: نه نمی دانستم خیلی تسلیت می گویم.
وکیل : آیا در تحقیقاتی که در مورد من کردید ، فهمیدید که برادرم در تصادف هر دو پایش را از دست داد و دیگر نمی تواند کار کند و زن و بچه دارد و سال هاست خانه نشین است نمی تواند از پس مخارج زندگیش براید؟
مسئول خیریه با شرمندگی بیشتر : نه نمی دانستیم ، چه گرفتاری بزرگی...
وکیل : آیا در تحقیقاتشان متوجه شدند که خواهرم سال هاست که در یک بیمارستان روانی است و چون بیمه نیست در تنگنای شدیدی برای تامین هزینه های درمانیش قرار دارد؟
مسئول خیریه که کاملا شرمنده شده بود گفت : ببخشید ، نمی دانستیم این همه گرفتاری دارید.
وکیل : خوب حالا وقتی که من به اینها یک ریال کمک نکرده ام ، شما چطور انتظار دارید به خیریه شما کمک کنم؟

قضاوت با شما ، حق این دانش آموزصفر است یا بیست؟!

قضاوت با شما ، حق این دانش آموزصفر است یا بیست؟!
درکدام جنگ ناپلئون مرد؟
در آخرین جنگش
............... ............... ...............
اعلامیه استقلال آمریکا درکجا امضاشد؟
در پایین صفحه
............... ............... ...............
علت اصلی طلاق چیست؟
ازدواج

............ ............... ...............
علت اصلی عدم موفقیتها چیست؟

امتحانات

............... ............... ...............
چه چیزهایی را هرگز نمی توان درصبحانه خورد؟

نهار و شام

............... ............... ...............
چه چیزی شبیه به نیمی از یک سیب است؟

نیمه دیگر آن سیب

............... ............... ...............
اگر یک سنگ قرمز را در دریا بیندازید چه خواهد شد؟

خیس خواهد شد

............... ............... ...............
یک آدم چگونه ممکن است هشت روز نخوابد؟

مشکلی نیست شبها می خوابد

سه جادوگر به سه ساعت سواچ نگاه میکنند؛ کدام جادوگر به کدام ساعت نگاه میکند؟

حالا ترجمه انگلیسیش رو بخونید
.
.
.
.
.
.
.
Three witches watch three Swatch watches. Which witch watch which Swatch watch

تیکه های ایرانی جماعت


امروز صبح بعد از مدتها تصمیم گرفتم برم ورزش کنم!

تیشرت نارنجی مو پوشیدم و زدم بیرون.
و حالا توجه شما رو به تیکههای ملت غیور ایران خصوصا دخترای گل جلب میکنم:


نارنگی ! کجا میری؟

پرتقال ! بدو تا نخوردمت !
هویج ! مگه خرگوش دنبالت کرده ؟
تهسیگار!
فانتا ! گازت تبدیل به گ*ز شده که بالا پایین میپری !؟
رفتگر ! برو 9 شب بیا بابا !
چیتوز موتوری !
سن ایچ و دیگر هیچ !
لینا توپی!!انقدر جون نده بابا !
اسمارتیز ! بقیه دوستات کجان؟
بچهها ! بچه ها ! گارفیلد!

:))))))

بالاخره بعد از مدتی علت درس نخوندن دانشجویان کشف شد!!!

بالاخره بعد از مدتی علت درس نخوندن دانشجویان کشف شد!!!
1) در سال 52 جمعه داریم و میدانید که جمعه ها فقط برای استراحت است به این ترتیب 313 روز باقی میماند

2) حداقل 50 روز مربوط به تعطیلات تابستانی است که به دلیل گرمای هوا مطالعه ی برای یک فرد نرمال مشکل است 263 روز باقی میماند

3) در هر روز 8 ساعت خواب برای بدن لازم است که جمعا 122 روز میشود بنابراین 141 روز باقی میماند

4) اما سلامتی جسم و روح روزانه 1ساعت تفریح را می طلبد که جمعا 15 روز میشود پس 126 روز باقی میماند

5) طبیعتا 2 ساعت در روز برای خوردن غذا لازم است که در کل 30 روز میشود پس 96 روز باقی میماند

6) 1 ساعت در روز برای گفتگو و تبادل افکار به صورت تلفنی لازم است.
چرا که انسان موجودی اجتماعیست این خود 15 روز است.پس 81 روز باقی میماند

7) روزهای امتحان 35 روز از سال را به خود اختصاص میدهند پس 46 روز باقی میماند

8) تعطیلات نوروز و اعیاد مختلف دست کم 30 روز در سال هستند پس 16 روز باقی میماند

9) در سال شما 10 روز را به بازی میگذرانید پس 6روز باقی میماند

10) در سال حداقل 3 روز به بیماری طی میشود پس 3 روز باقی میماند

11) سینما رفتن و سایر امور شخصی هم 2 روز را در بر میگیرد پس 1 روز باقی میماند

12) 1 روز باقی مانده همان روز تولد شماست چگونه میتوان در آن روز درس خواند؟

نتیجه اخلاقی: یک دانشجوی نرمال نمی تواند درس بخواند





کلمات مشترک زبان انگلیسی و فارسی – طنز

کلمات مشترک زبان انگلیسی و فارسی – طنز

Keyboard
چه کسی برنده شد؟

Communication Board
کامیون کی شن ها رو برد؟

Morphine
باید بیشتر فین کنی.

MissCall
دختر نا بالغ را گویند.

Freezer
حرف مفت

Suspicious
به لهجه اصفهانی: ساس از بقیه ی حشرات جلو تر است.

Johnny Depp
قاتل افسرده

Acer
ای آقا!

Welcome
دهن لق

Manual
من و بقیه

Accessible
عکس سیبیل

Refer
فر کردن مجدد مو

See you later
لات تر به نظر میای!

Good Setting
آن سه چیزِ نیک را گویند: گفتار نیک – کردار نیک -پندار نیک.

Piece of a man who owns a locker
مرتیکه لاکردار!

Above Border
فرامرز

Insecure
این سه نابینا

Business
اشاره به بوزینه در گویش اصفهانى.

Legendary
ادارهٔ محافظت از لجن و کثافات شهری

Subsystem
صاحب دستگاه

Velocity
شهری که مردم آن از هر موقعیتی برای ولو شدن استفاده می‌‌کنند

Comfortable
بفرمایید سر میز

Long time no see
دارم لونگ می‌‌پیچم، نگاه نکن!

Cambridge
شهری که تعداد پلهایش انگشت شمار است.

Categorize
نوعی غذای شمالی که با برنج و گوشت گراز طبخ می‌‌شود.

Jesus
در اصفهان به بچه گویند که دست به چیز داغ نزند.

Hairkul
آنکه روی شانه‌‌هایش مو دارد

Watergate
دروازه دولاب

UNESCO
یونس کجاست؟

Finland
سرزمینی که مردمانش مشکل گرفتگی بینی‌ دارند

Damn You All
دم همتون گرم

Latino
لات بازی ممنوع

Godzilla
خدای استفاده کردن از مرورگر موزیلا

Savage Blog
ساوجبلاغ

Betamethasone

منطقه اى در معرض بتا و از این دست امواج

ترکوندن زن تو اطاق عمل

مردی جوان در راهروی بیمارستان ایستاده، نگران و مضطرب.
در انتهای کادر , در بزرگی دیده می شود با تابلوی "اتاق عمل".

چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح با لباس سبز رنگ از آن خارج می شود.
مرد نفسش را در سینه حبس می کند.
دکتر به سمت او می رود.
مرد با چهره ای آشفته به او نگاه می کند.

دکتر: واقعاً متاسفم، ما تمام تلاش خودمون رو کردیم تا همسرتون رو نجات بدیم.
اما به علت شدت ضربه نخاع قطع شده و همسرتون برای همیشه فلج شده.
ما ناچار شدیم هر دو پا رو قطع کنیم، چشم چپ رو هم تخلیه کردیم ...
باید تا آخر عمر ازش پرستاری کنی، با لوله مخصوص بهش غذا بدی
روی تخت جابجاش کنی، حمومش کنی، زیرش رو تمیز کنی و باهاش صحبت کنی ...
اون حتی نمی تونه حرف بزنه، چون حنجره اش آسیب دیده ...

با شنیدن صحبت های دکتر به تدریج بدن مرد شل می شود، به دیوار تکیه می دهد.
سرش گیج می رود و چشمانش سیاهی می رود.

با دیدن این عکس العمل، دکتر لبخندی می زند و دستش را روی شانه مرد می گذارد.

دکتر: هه ! شوخی کردم ... زنت همون اولش مُرد !!!!!

مچ گیری جالب استاد دانشگاه

چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان

خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند. اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ

امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را

پیدا کنند و علت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند. آنها به استاد گفتند: « ما به شهر دیگری رفته بودیم که در

راه برگشت لاستیک خودرومان پنچر شد و از آنجایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم کسی را گیر

بیاوریم و از او کمک بگیریم، به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم.».....استاد فکری کرد و پذیرفت که آنها

روز بعد بیایند و امتحان بدهند. چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و

به هر یک ورقه امتحانی را داد و از آنها خواست که شروع کنند....آنها به اولین مسأله نگاه کردند که 5 نمره داشت.

سوال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند.....سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 امتیازی پشت ورقه

پاسخ بدهند که سوال این بود: « کدام لاستیک پنچر شده بود؟»....!!! اینجا بود که هر کدوم یه جوابی داد و....

روش های زهر کردن سفر به دیگران (طنز)

- هرچیزی آدابی دارد حتی زهر کردن سفر برای دیگران این چند روش پیشنهادی را اگر به کار نبندید برای داشتن سفری خوش برای خود و همسفرانتان موثرتر است.

- پیش از راه افتادن، حواس اعضای دیگر خانواده را پرت کنید تا آنها فراموش کنند فیوز کنتور خانه را قطع کنند و شیرهای اصلی آب و گاز را ببندند یا درهای خانه را قفل کنند تا وسط مسافرت همسایه‌های نگران به شما زنگ بزنند و بگویند خانه‌تان را آب گرفته یا به خاطر نشت گاز یا اتصالی سیم‌های برق آتش گرفته است یا دزدها خالی‌اش کرده‌اند.

- شب پیش از سفر، راننده را تا صبح به روش‌های گوناگون بیدار نگه دارید مثلا با او دعوا کنید، بحثی مهم را پیش بکشید تا درباره‌اش ساعت‌ها با هم حرف بزنید، دوستان و آشنایان را دعوت کنید و تا پاسی از شب مشغول گفت‌وگو باشید.

- دائما شاگرد راننده را صدا بزنید و از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را از او طلب کنید. اگر در اتوبوس فیلمی پخش می‌شود بلندبلند درباره‌اش نظر بدهید، پایان فیلم را زودتر برای بقیه تعریف کنید یا شاگرد راننده را مجبور کنید فیلم را عوض کند.

- در اتوبوس یا هواپیما آنقدر صندلی تان را عقب ببرید که پشت سری‌ها احساس زیرآوار مانده‌ها را تجربه کنند.

- هر نوع اوراق هویتی مثل شناسنامه، کارت ملی یا کارت‌های مهمی مانند کارت بنزین و کارت اعتباری و حتی دفترچه‌های بیمه را در خانه جا بگذارید.

- وقتی از خانه به قصد سفر راه افتادید، بعد از حدود یک ساعت به یاد بیاورید چمدانی مهم را جا گذاشته‌اید و لازم است برگردید.

- پشت سر راننده دست بزنید، بلند بلند آواز بخوانید و از دیگران بخواهید همراهی‌تان کنند.

- اگر خدای ناخواسته تصادف کردید در حالی که بقیه سعی می‌کنند آرامش‌شان را حفظ کنند یا غش کنید یا هوار بزنید یا با راننده دعوا کنید و او را مقصر بدانید تا بیشتر مضطربش کنید. اگر خودتان راننده هستید، همین برخورد را با دیگران داشته باشید.

- همیشه نفوس بد بزنید، مثلا وقت راه افتادن بگویید «من می‌دانم تصادف می‌کنیم» یا «یه حسی بهم می‌گه سفرمون خراب می‌شه» یا «فکر کنم این آخرین سفرمونه» و... پس از آن، هر وقت اتفاق ناخوشایندی می‌افتد عالمانه سرتکان بدهید که «مننننننن می‌دوووووونستم.»

- در جاده برای هیجان بیشتر با خودروهای دیگر کورس بگذارید و تا آنجا که می‌توانید بوق بزنید.

- اگر با اتوبوس سفر می‌کنید صبر کنید تا راننده در مکانی برای غذا توقف کند. در این شرایط ناگهان ناپدید شوید و مسافران را تا ساعت‌ها داخل اتوبوس منتظر خودتان نگه دارید.

- وسایل غیرضروری را بار کنید و با خود بیاورید، اما مسوولیت حملش را به عهده بقیه بگذارید. این لوازم می‌توانند لباس‌های مهمانی، کتاب‌هایی که سالی یک بار هم به آنها نگاه نمی‌کنید، جاروبرقی، آبمیوه‌گیری و سشوار و اتو باشند.

- طوری از امکانات محل اقامت‌تان استفاده کنید که انگار دیگر قرار نیست به آنجا برگردید یا دیگران در آن ساکن شوند.

- هرگز با اعضای خانواده رو راست نباشید؛ مثلا اگر نظرتان را درباره اقامت در محلی می‌پرسند آنجا را تایید کنید و وقتی ساکن شدند، شروع به غر زدن کنید.

- لزومی ندارد لوازم شخصی‌تان را با خود به سفر ببرید.از مسواک و خمیر دندان و دمپایی تا شانه و لباس‌های گرم همه در ساک دیگران یافت می‌شوند و می‌توانید از آنها استفاده کنید. در مجموع منظورمان این است که لوازم دیگران را لوازم خود بدانید.

- یا کم حرف باشید و پاسخ هیچ‌کس را ندهید یا مثل رادیویی باشید که دگمه خاموشی ندارد آنقدر صحبت کنید که گوشه‌های دهان‌تان کف کند و آسایش همراهان را مختل کنید. این روش در اتوبوس فوق‌العاده کارساز است.

- از غذا، از هوا، از سر و وضع دیگران، از روزگار، از مردم و خلاصه از همه چیز ایراد بگیرید.

- با خانواده‌هایی که در دیگر اتاق‌های هتل، متل یا ویلاهای اطراف هستند، به بهانه‌های مختلف درگیر شوید. نگران هستید بهانه پیدا نکنید؟! اصلا جای نگرانی نیست. همیشه بهانه‌ای برای گلاویز شدن یا به قول جوان‌ها یقه‌گیری پیدا می‌شود.

- اگر گروهی سفر می‌کنید بچه‌های کوچک فامیل را بترسانید. مجبورشان کنید بی‌سر وصدا و دست به سینه، گوشه‌ای بنشینند. اگر از شما سوالی کردند نشنیده بگیرید و خلاصه به آنها بفهمانید که دوست‌شان ندارید

- عکس‌ها را خراب کنید.در عکس انداختن همیشه پاها را به سرها ترجیح بدهید.

- تابع برنامه‌ها نباشید، اگر دیگران می‌خواهند در محل اقامت بمانند شما اصرار کنید بیرون بروند و اگر می‌خواهند بیرون بروند بگویید مایلید در خانه بمانید.

- در فعالیت‌های گروهی شریک نشوید. اگر دیگران علاقه‌مند هستند بازی گروهی انجام بدهند یا به شکل گروهی خرید کنند، ظرف‌ها را بشویند یا غذا را حاضر کنند، خودتان را از جمع جدا کنید.

- در تقسیم مسوولیت‌ها ثابت کنید عرضه هیچ‌کاری را ندارید تا کسی جرات نکند وظیفه‌ای را به شما بسپرد. با این روش هم کاملا بیکار می‌شوید و هم بار مسوولیت‌های دیگران را سنگین‌تر می‌کنید.

- جوراب‌هایتان را نشویید و مسواک زدن را ترک کنید. در بیانی کلی‌تر می‌شود گفت رعایت بهداشت در سفر هیچ ضرورتی ندارد و هر چه کثیف‌تر باشید، بهتر و بیشتر می‌توانید مسافرت را به‌کام بقیه زهر کنید.

- تا جایی که می‌توانید سیگار بکشید تا همراهان تان بفهمند هوای پاک معنایی ندارد!

- اگر دارویی خاص و نایاب مصرف می‌کنید آن را جا بگذارید تا وقت همسفران با دنبال دارو گشتن در داروخانه‌های شهر مقصد بگذرد.

- رفتارتان باید دقیقا برخلاف جمع باشد. وقتی آنها شاد هستند، سگرمه‌هایتان را به هیچ وجه از هم نگشایید. وقتی غمگین هستند از ته دل بخندید و دست بیندازیدشان.

- شما نباید همراه با دیگران بخندید بلکه باید به دیگران بخندید. خانواده‌های دیگر را مسخره کنید. از نقاط ضعف آنها و بخصوص سر و وضع‌شان برای خندیدن بهره بگیرید

- خودخواه باشید. در سفر فقط باید به شما خوش بگذرد. مهم نیست دیگران چه شرایطی داشته باشند. بهترین جا در خودرو و محل اقامت‌تان و بهترین جزء غذا حق شماست.

- جای چمدان‌تان کجاست؟ روی تخت دیگران.

- لجباز باشید. با همه چیز مخالفت کنید. اصلا لازم نیست به پیشنهادهای دیگران گوش کنید حتی می‌توانید پیش از شنیدن‌شان مخالفت‌تان را اعلام کنید.

- سفر بهترین فرصت برای انتقامجویی است. در مدت مسافرت، همه دلخوری‌های گذشته با همسفران را در ذهنتان مرور کنید و بعد خرده حساب‌ها را تصفیه کنید؛ مثلا شریک زندگی‌تان را یاد آخرین باری که با هم حرفتان شد بیندازید و به این ترتیب بحث و جدل‌ها را از نو آغاز کنید.

- ناخن خشکی، ویژگی تضمین‌شده‌ای برای خراب کردن سفر است. فکر کنید جیب ندارید. هرگز دست در جیب‌تان نکنید. اگر اعضای خانواده از شما پولی خواستند بگویید کارت اعتباری‌تان را جا گذاشته‌اید یا پول‌هایتان را گم کرده‌اید.

***آسانسور(مطلب طنز)***

روزی ، یک پدر روستایی با پسر پانزده اش وارد یک مرکز تجاری می شوند. پسر متوّجه دو دیوار براق نقره‌ای رنگ می شود که به شکل کشویی از هم جدا شدند و دو باره به هم چسبیدند، از پدر می پرسد: این چیست ؟

پدر که تا به حال در عمرش آسانسور ندیده می گوید:

پسرم، من تا کنون چنین چیزی ندیده ام، و نمی دانم .

در همین موقع آن ها زنی بسیار چاق را می بینند که با صندلی چرخدارش به آن دیوار نقره‌ای نزدیک شد و با انگشتش چیزی را روی دیوار فشار داد، و دیوار براق از هم جدا شد ، و آن زن خود را به زحمت وارد اتاقکی کرد. دیوار بسته شد. پدر و پسر ، هر دو چشمشان به شماره هایی بر بالای آسانسور افتاد که از یک شروع و بتدریج تا سی‌ رفت. هر دو خیلی‌ متعجب تماشا می کردند که ناگهان ، دیدند شماره‌ها به طور معکوس و به سرعت کم شدند تا رسید به یک، در این وقت دیوار نقره‌ای باز شد، و آن ها حیرت زده دیدند، دختر ۲۴ ساله ای از آن اتاقک خارج شد.

پدر در حالی که نمی توانست چشم از آن دختر بردارد، به آهستگی، به پسرش گفت : پسرم ، زود برو مادرت را بیار اینجا

9 درس بــامــزه و جــالـب زنــدگــــی.......

یه روز مسوول فروش ، منشی دفتر ، و مدیر
شرکت برای ناهار به سمت سلف قدم می زدند…
یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و
روی اون رو مالش میدن و جن چراغ ظاهر میشه…
جن میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو
برآورده می کنم…
منشی می پره جلو و میگه: اول من ، اول من!
من می خوام که توی باهاماس باشم ، سوار یه
قایق بادبانی شیک باشم و هیچ نگرانی و غمی
از دنیا نداشته باشم !
پوووف! منشی ناپدید میشه ...
! بعد مسوول فروش می پره جلو و میگه: حالا من
، حالا من
من می خوام توی هاوایی کنار ساحل لم بدم ،
یه ماساژور شخصی و یه منبع بی انتهای
نوشیدنی ! داشته باشم و تمام عمرم حال کنم
...
پوووف! مسوول فروش هم ناپدید میشه…
بعد جن به مدیر میگه: حالا نوبت توئه…
مدیر میگه: من می خوام که اون دو تا هر
دوشون بعد از ناهار توی شرکت باشن !!!
نتیجه : اخلاقی اینکه همیشه اجازه بده که
رئیست اول صحبت کنه !

درس دوم :یه روز یه کشیش به یه راهبه پیشنهاد می کنه ....


بقیه ی در ادامه مطلب ...


ادامه مطلب ...

*******یه اتفاق بد.....*******

زن نصف شب از خواب بیدار شد و دید که شوهرش در رختخواب نیست و به دنبال او گشت.

شوهرش را در حالی که توی آشپزخانه نشسته بود و به دیوار زل زده بود و در فکری عمیق فرو رفته بود و

اشک‌هایش را پاک می‌‌کرد و فنجانی قهوه‌ می‌‌نوشید پیدا کرد …

در حالی‌ که داخل آشپزخانه می‌‌شد پرسید: چی‌ شده عزیزم که این موقع شب اینجا نشستی؟!

شوهرش نگاهش را از دیوار برداشت و گفت:

هیچی‌ فقط اون وقتها رو به یاد میارم، ۲۰ سال پیش که تازه همدیگرو ملاقات کرده بودیم. یادته ؟!

زن که حسابی‌ تحت تاثیر قرار گرفته بود، چشم‌هایش پر از اشک شد و گفت:

آره یادمه.شوهرش ادامه داد: یادته پدرت که فکر می‌کردیم مسافرته ما رو توی اتاقت غافلگیر کرد؟!

زن در حالی‌ که روی صندلی‌ کنار شوهرش می‌نشست گفت: آره یادمه، انگار دیروز بود!


مرد بغضش را قورت داد و ادامه داد: یادته پدرت تفنگ رو به سمت من نشونه گرفت و گفت:

یا با دختر من ازدواج می‌کنی‌ یا ۲۰ سال می‌‌فرستمت زندان آب خنک بخوری؟!

زن گفت : آره عزیزم اون هم یادمه و یک ساعت بعدش که رفتیم محضر و…!

مرد نتوانست جلوی گریه‌اش را بگیرد و گفت: اگه رفته بودم زندان امروز آزاد می‌شدم !!!

حرفهایی که دوست ندارید در اتاق عمل بشنوید:

حرفهایی که دوست ندارید در اتاق عمل بشنوید:

• اووووووووووه !!! پس اشتباه بریدم!

• کسی ساعت مچی منو ندیده؟!

• دیشب تا دیر وقت مهمونی بودم. یادم نمی آد هیچوقت تو عمرم آن قدر …….. !

• وای! صفحه ی ۴۷ دستورالعمل جراحیم پاره شده!

• منظورت چیه که باید پای چپشو می بریدیم؟!

• فوراً یه عکس از این زاویه بگیر. این یکی از عجایب خلقته!

• بهتره این تیکه رو نگه داریم. ممکنه برای تشریح به درد بخوره!

• ولی کتاب من اینجوری نمی گه! کتاب تو چاپ چندمه؟!

• فوراً اون تیکه گوشت رو برگردون!

• صبر کن ببینم! اگه این طحالشه، پس اون چی بود؟!

• پرستار لطفاً اون گوشت رو به من بده. اون گوشته … همون چه می دونم… اون عضوی که نمی دونم چی بود دیگه!

• اوه! زود دوباره همه ی بخیه ها رو باز کنین. یکی از پنس ها کمه!

• اگه فقط یادم می اومد که این کارو چه جوری هفته ی پیش توی کلاس بازآموزی انجام دادند خوب بود!

• لعنتی! بازم چراغ ها خراب شد!
گریه نوزاد

• می دونی؟ پول خیلی هنگفتی میشه توی تجارت کلیه به جیب زد. اوه! اینجا رو! این آقا یه کلیه اضافه داره!

• همه برن عقب وایسن! لنز چشمم افتاد بیرون!

• میشه قلبش رو یه مدت از تپیدن بندازی؟ تمرکزم رو به هم می زنه!

• خیلی خب بچه ها… این برای همه مون می تونه یه تجربه ی جدید باشه!

• می دونستی این مریض خودشو یک میلیون دلار بیمه ی عمر کرده؟ الان زنش تلفن زد و گفت !!

• اشکالی نداره. همون قیچی رو بده. کف زمین رو که تمیز کردن. نه؟!

• یادته بخش تشریح می گفت حاضره ۱۰۰۰ دلار برای یه جسد تر و تمیز بده؟!

• چی؟! منظورت چیه که اینو واسه عمل نیاورده بودن؟!

• کاش عینکم رو توی خونه جا نمی ذاشتم!

• این مریض بیچاره اگه اشتباه نکنم زن و بچه داره. نه؟!
در انتخاب رشته آگاهانه عمل کنید.(قسمت دوم)

• پرستار نگاه کن ببین این آقا برای اهدای عضو ثبت نام کرده بوده یا نه؟!

• خدای من! منظورت چیه که ازش برای قبول مسئولیت مرگ امضا نگرفتین؟!

• نگران نباشین. فکر می کنم این تیغ به اندازه ی کافی تیز باشه!

• چیه؟ چرا اینطوری نگاه می کنین؟! تا حالا ندیدین یه دانشجو اینجا جراحی کنه؟!

• الو؟ سلام عزیزم. چی؟! منظورت چیه که طلاق می خوای؟!

• من که نمی دونم این چه عضویه! ولی به هر حال زود بذارش وسط بسته یخ!

• عجله کنین. من نمی خوام این قسمت سریال رو از دست بدم!

• این گاز خنده خیلی باحاله. می شه یه کم دیگه شو امتحان کنم؟!

• پس بچه کو؟! مگه مریضو برای سزارین نیاورده بودن؟! اینجا اتاق عمل شماره چنده؟!

• هی پرستار! یه ست جراحی دیگه روی اون یکی میز باز کن. اون مریض هنوز داره تکون می خوره!

• مطمئنی که بعداً ازمون شکایت نمی کنه؟!

• معلومه که من این عمل رو قبلاً هم انجام دادم پرستار. تقریباً ۲۰ سال پیش بود



فوایدسیگار کشیدن !!

فوایدسیگار کشیدن !!
مطالب خنده دار

همه از مضرات سیگار گفتن ولی اگه به صورت طنز به این موضوع نگاه کنید شاید فوایدی هم داشته باشه ...



1– سیگار کشیدن باعث میشه شما هرچه سریعتر از شر سلامتی و زندگی به امید خدا خلاص بشید و بتونید پا به عرصه های جدیدتری از جمله جهان آخرت بگذارید و تجربه های جدید کسب کنید .



۲ – وقتی سیگار بکشین یه سرفه هایی میکنین به خدا همچین سر جیگرتون حال میاد انگار قولنج ریه تون رو گرفته باشن یعنی ششتون حال میاد .



۳ – اونایی که سیگاری هستن بعد از یه مدت متوجه میشن که روابط عاطفی عمیقی با چای و نسکافه پیدا کردن .



۴ – اگه سیگاری بشین برای مواقع بیکاری ، بیعاری ، بیخوابی ، بیداری ،بیزاری ، بیذاتی ، بیماری ، سیرابی ، لیوانی ، خیشاحی ( منظور همون خوشحالیه ) ، نیراحی (ناراحتی ) و سایر مواقع بهترین امکان رو در اختیار دارین .



۵ – اگه سیگاری بشین دارای روابط اجتماعی درخشان میشین و میتونین دوستان جدید زیادی پیدا کنین :
الف – وقتی شما جزء خریداران سیگار باشین دوستانی رو پیدا میکنین که از بس دوستتون دارن شما رو به شکل شیرینی میبینن .
ب – وقتی شما جزء مصرف کنندگان سیگار باشین دوستان مهربونتون شما رو به شکل مگس میبینن .در نوع ب دوستی از طرف شما بسیار عمیقتر خواهد بود .



۶ – اگه سیگاری بشین توی محیط های سربسته و عمومی از دست سیگاری ها حرص نمیخورین و این خودش باعث میشه آرامش اعصاب داشته باشین .



۷ – وقتی سیگاری بشین ، میتونین توی مسابقه جهانی ترک سیگار شرکت کنین و کلی پول به جیب بزنین .



۸ – اگه سیگاری بشین ، وقتی با اقوام و دوستان به پیک نیک میرین موقع روشن کردن آتیش میتونین روش روشن کردن کبریت در میان باد و بوران رو به اونا نشون بدین و خودتون رو به عنوان یک قهرمان ملی معرفی کنید .



۹ – اگه سیگاری بشین با سوپری سر کوچتون بیشتر رفیق میشین طوری که اگه یه روز نرین سراغش دلش براتون تنگ میشه .



۱۰ – اگه مخفیانه سیگار بکشین میتونید با کوچه پس کوچه های اطراف خونه ، پشت بام ، زیر زمین و دیگر جاهایی که تا حالا زیاد بهشون توجه نکردین بیشتر آشنا بشین .



۱۱ – وقتی مخفیانه سیگار میکشین با ادوکلن ، عطر و دئودورانت های ارزون قیمت و همچنین انواع آدامسهای p.k ، خروس نشان ، relax و غیره آشناتر میشین و به آدمی خوشبو با دندونای سفید مبدل بشین .



۱۲ – هرچه بیشتر سیگار بکشین راحت تر میتونین از شر پولهایی که توی جیبتون سنگینی میکنه راحت بشین Rolling Eyes Rolling Eyes Rolling Eyes Rolling Eyes Rolling Eyes

زرنگتر از اصفهانی های عزیز!!!

چند شب پیش در میان مریض ها منشی ام وارد شد گفت یک آقایی که ماهی بزرگی در دست دارد آمده است و می خواهد شما را ملاقات کند.

یک مرد میانسال با یک لهجه شدید رشتی وارد شد و در حالی که یک ماهی حدودا ده کیلویی دریک کیسه نایلون بزرگ در دستش بود و شروع کرد به تشکر کردن که من عموی فلانی هستم و شما جان او را نجات دادی و خلاصه این ماهی تحفه ناقابلی است و …

هر چه فکر کردم “فلانی” را به یاد نیاوردم ولی ماهی را گرفتم و از او تشکر کردم.

شب ماهی را به خانه بردم و زنم شروع به غرغر کرد که من ماهی پاک نمی کنم! خودم تا نصف شب نشستم و ماهی را تمیز کردم و قطعه قطعه نموده و در فریزر گذاشتم.

فردا عصر وارد مطب که شدم دیدم همان مرد رشتی ایستاده است و بسیار مضطرب است.

تا مرا دید به طرفم دوید و گفت آقای دکتر دستم به دامنت…ماهی را پس بده…من باید این ماهی را به فلان دکتر بدهم اشتباهی به شما دادم…چرا شما به من نگفتی که آن دکتر نیستی و برادرزاده مرا نمی شناسی؟

من که در سالن و جلوی سایر بیماران یکه خورده بودم با دستپاچگی گفتم که ماهی ات الآن در فریزر خانه ماست.

او هم با ناراحتی گفت: پس پولش را بدهید تا برای دکترش یک ماهی دیگر بخرم.

و من با شرمساری هفتاد هزار تومان به او پرداختم.

چند روز بعد متوجه شدم که ماجرای مشابهی برای تعدادی از همکارانم رخ داده است و ظاهرا آن مرد رشتی یک وانت ماهی به اصفهان آورده و به پزشکان اصفهانی انداخته است!

شوخی با گوگل

این شوخی با گوگل کروم بصورت ۱۰۰٪ جواب داده اما در برخی از ویرایش‌های فایرفاکس نشان داده نمی‌شود. اینترنت اکسپلورر هم که قربونش برم اصلا با اینجور موارد نظر مثبتی ندارد!

برای اینکار :

ابتدا وارد صفحه Google.com‌ شوید.

در نوار جستجو عبارت Google gravity را تایپ کنید.

بر روی "یا بخت و یا اقبال" (همان I’m feeling lucky) کلیک کنید.

تنها چند ثانیه صبر کنید و شاهد اتفاق جالبی باشید

خواندن فکر شما از پست مانیتور!!!

خواندن فکر شما از پست مانیتور


حتماً ببینید خیلی جالبه..


کلیک کنید