ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
اینجا تبریز است، گذرگاهِ تاریخ پرفراز و نشیب سرزمینی که همواره بلندای کوههایش، آبی آسمانش، طراوت دشتهایش، برکتِ درختانش، گوهرهای خفته در نگاهش و سرانگشتان کیمیاسازِ مردمانش مورد توجه و حتی حسادت بوده است.
هنوز در کوچههای این شهر که راه میروی، از چرنداب و امیرخیز و مارالان گرفته تا دامنههای عینالی و سرخیِ بیپایانِ سرخاب، صدای سم بر زمین کوفتنِ مرکب دلاورانی میپیچد که جان را توشه ساختند و در راه آزادی سینه را سپرِ سرب داغ ساختند.
هنوز لابلای حافظه تصاویرِ تبریز، گرمایِ وجودِ شمس، اسلیمیهای روییده بر خاطره کمالالدین بهزاد، قطارِ فشنگِ باقرخان، گل ارکیده خفته در دستان ستارخان، عینکِ گرد ثقةالاسلام، هزارتوهای خانه علی موسیو، شیهه اسب سرکش امیرنظام گروسی، گره روسریِ پروین، قلمنی و دوات شهریار، لبخندِ آرامِ آقا مهدی باکری، صدای خندههای پیچیده در مدرسههای غلامرضا مردانیآذر و دهها تصویرِ باشکوه و به یادماندنی دیگر خودنمایی میکنند.
.
.
.
↓