سعی میشود هر ماه جالب ترین مطالب در این وبلاگ درج گردد./
سعی میشود هر ماه جالب ترین مطالب در این وبلاگ درج گردد./
هرگز فکر نکنید دیگران احمقند!
عتیقهفروشی در روستایی به منزل رعیتی ساده وارد شد.
دید کاسهای نفیس و قدیمی دارد که در گوشهای افتاده و گربه در آن آب
میخورد. دید اگر قیمت کاسه را بپرسد رعیت ملتفت مطلب میشود و قیمت گرانی
بر آن مینهد.
لذا گفت: عموجان چه گربه قشنگی داری آیا حاضری آن را به من بفروشی؟ رعیت
گفت: چند میخری؟ گفت: یک درهم. رعیت گربه را گرفت و به دست عتیقهفروش
داد و گفت: خیرش را ببینی.
عتیقهفروش پیش از خروج از خانه با خونسردی گفت: عموجان این گربه ممکن
است در راه تشنهاش شود بهتر است کاسه آب را هم به من بفروشی. رعیت گفت:
قربان من به این وسیله تا به حال پنج گربه فروختهام. کاسه فروشی نیست.